پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به عنوان آخرين پيامبر، در قبال آيندگان رسالتى بزرگ بر دوش داشت. او براى بنيان گذارى سنت خود دو نقش را مىبايست ايفا كند؛ از يك طرف سنت خويش را به گونهاى غنى و پرظرفيت ارايه دهد كه بتواند پاسخگوى دو سطح متفاوت تاريخ و زمان پيدايش اسلام باشد و از طرف ديگر، عوامل پيش زمينهها و قابليتهاى لازم براى ماندگارى و بالندگى سنت را در تاريخ تامين و تضمين نمايد. آنچه در پى مىآيد بخشى از اين عوامل و پيش زمينهها و قابليتها است:
تح لى من كل باب الف باب."(18)
1 ـ بهره گیرى از واژه هاى جامع
در شرایطى که مردم با آموزههاى سنت چندان آشنا نبودند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در ارایه سنت از جملاتى عمدتا کوتاه و سمبلیک بهره جست؛ جملاتى که در عین کوتاه بودن، حجم فشردهاى از مفاهیم را با خود همراه داشتند و به رغم پربار بودن، شتابان راه به حافظه مىبردند و به خاطر سپرده مىشدند.
پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله خود در سخنى که امامیه و اهل سنت از وى روایت کردهاند، به این موضوع اشاره کرده و فرموده است: "اوتیت جوامع الکلم."
قرار گرفتن سنت در قالب جوامع الکلم، به مسلمانان امکان مىداد تا با سرعت بیشتر وظیفه دریافت سنت را به انجام رسانند و با سهولت بیشتر مسئولیت بسیار مهم پاسدارى و ماندگارسازى آن را عملى سازند. بهویژه آن که فرصتى را که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله براى ارایه تمام اجزاى دین همچون اخلاق، فقه، معارف و... در اختیار داشت، زیاد نبود و این به نوبه خود سبب مىشد تا شیوه اى بهتر را براى بهره گیرى از فرصتها جهت ارایه سنت در پیش گیرد.
او براى بنیان گذارى سنت خود دو نقش را مىبایست ایفا کند؛ از یک طرف سنت خویش را به گونهاى غنى و پرظرفیت ارایه دهد که بتواند پاسخگوى دو سطح متفاوت تاریخ و زمان پیدایش اسلام باشد و از طرف دیگر، عوامل پیش زمینهها و قابلیتهاى لازم براى ماندگارى و بالندگى سنت را در تاریخ تامین و تضمین نماید. |
2 ـ ایجاد توجه به سنت در مردم
پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله علاوه بر ارایه قرآن، وظیفه سنگین تاسیس و ایجاد سنت را نیز بر دوش داشت؛ سنتى که قرار بود چند گام عقبتر از قرآن، همیشه در اندیشه اسلامى باقى بماند. در شرایط صدر اسلام براى پاگیرى و تاسیس این نهاد فکرى، ارایه بخشهایى که در لایههاى ظاهر قرآن مشاهده نمىشدند ولى نقشى فقهى داشتند، از اهمیت برخوردار بود. پیامبر با ارایه این بخشها ـ که مسلمانان به شدت به آن نیازمند بودند ـ سنت را به عنوان یک منبع تشریع در میان تازه مسلمانان جا انداخت و به نهادینه کردن آن کمک کرد. این مطلب را هنگامى مىتوان بهتر درک کرد که با گذر از نگرشهاى امروزى نگاهى نیز به شرایط صدر اسلام بیاندازیم، توصیفهایى که از پیامبر در دوران شکل گیرى اسلام به جاى مانده است، نوعى آمیختگى و این همانى را میان اهمیت شخصیت فقهى و آموزگار پیامبر با اهمیت قرآن نشان مىدهد. در واقع اعراب تازه با اسلام خو گرفته تحت تاثیر جلوههاى ربانى و اعجازآمیز قرآن اولین مزیتى که از پیامبر به یاد مىآوردند قرآن بود. این اگر چه نشانگر توان و نیروى بالاى کتاب خداوند در جذب کفار به سمت اسلام مىباشد ولى به خودى خود و در دراز مدت نمىتوانست دیگر نقش پر اهمیت پیامبر را که آن نیز بعد از قرآن داراى اهمیتى فوق العاده است، بر مردم نمایان سازد. این نقش همان سنت ساز بودن و منشا سنت بودن پیامبر مىباشد. سنت در عین حال که در نهایت ارایه تفسیرهایى از قرآن است ولى میراث سنت بر جاى مانده نشان مىدهد که این نهاد فکرى، اسلامى همچون یک مترجم ساده عمل نمىکند و به صورت مستقل و بدون قرار گرفتن در حاشیه قرآن به ارائه اندیشههایى دست مىزند که گاه راهیابى به ارتباط آنها با قرآن به این سادگىها میسر نمىشود. بنابراین پیامبر نیاز داشت تا نقش سنت ساز و سنت گذار خود را نیز در میان اعراب تازه مسلمان باز گوید؛ براى راهیابى به این هدف مهم آنچه اهمیت داشت گسستن رشته هاى این ذهنیت پیله وار از دور شخصیت پیامبر بود که وى را در چارچوبى وابسته و غیر مستقل از قرآن مىدید. پیامبر براى شکل دادن به شرایطى که پذیراى نقش سنت ساز او باشد باید مىکوشید تا در مردم احساس نیاز به خود و سخنانش ایجاد کند و از این رهگذر هویتى را به نام سنت پدید آورد؛ این مىتوانست به مردم آن دوران توجه دهد که علاوه بر "قرآن" میراث دیگرى نیز به نام"سنت" از پیامبر بر جاى خواهد ماند. اگر امروزه با میراثى استوار و غیر قابل تردید به نام سنت روبه رو هستیم نمىتوانیم به لحاظ استوارى فعلى آن شرایط شکل گیرىاش را نادیده بگیریم؛ استوارى سنت به جاى مانده در دستهاى ما، محصول تلاشى است که پیامبر به این منظور سامان داد. قرآن نیز در توضیحى آشکار، به سنت و نقش پر اهمیت آن اشاره مىکند و با قرار دادن اطاعت از رسول در کنار و همدوش با اطاعت از خداوند، نقش غیر قابل انکار سنت را به مسلمانان یادآور مىگردد.
3 ـ ابتکار عمل بخشیدن به سنت
اگر انفعال، دامنگیر یک حرکت اجتماعى شود سرنوشتى بهتر از انزوا یا"تغییر هویت" نخواهد یافت و نیز اگر یک حرکت فکرى براى خود وظیفهاى بزرگ را با مختصاتى اجتماعى و سیاسى تعریف کرده باشد حتما فراروى خود حرکتهاى بازدارنده و ستیزه جوى فراوانى خواهد داشت. پیامبر با درکى کامل از ماهیت اندیشه سنت و تلاشهاى ستیزه جویانهاى که در انتظار خود داشت، سنت را از مولفههاى انفعالى به شدت پیراست. باید دانست که همیشه رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در چارچوبهاى زمانى تفسیر کامل خود را نمىیابد؛ بسیارى از موضع گیرىهاى نبوى نقشى پیشگیرانه و تلاشى به منظور علاج واقع قبل از وقوع بوده است. بنابراین بخشى از تلاشهاى پیامبر صلی الله علیه و آله با این هدف انجام مىگرفت که زمام ابتکار عمل هیچگاه از دستان سنت جدا نگردد.
پیامبر براى تحقق این هدف و بخشیدن ابتکار عمل به سنت، کوششى چند جانبه را پى ریخت.
کوششهاى اساسى پیامبر در محورهاى زیر جاى مى گیرد:
الف. ایجاد تقابل میان سنت و بدعت
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در دفاع پیشگیرانه خود از سنت و با توجه به چالشها و خطرات فراروى مکتب، کوشید تا شعور سنتشناسى را در اندیشه، و احساس سنتخواهى را در دل مسلمانان بدمد و از این رهگذر ضریب مصونیت سنت را قبل از رویارویى با حرکت غول آساى بدعت گذاران، بالا ببرد. موضع گیرىها و تلاشهاى پیامبر در ایجاد این تقابل، پیوندى ناگسستنى میان سنتجویى و اندیشه مسلمانان برقرار کرد که به انگیزش و پیدایش حساسیت اجتماعى در مقابل بدعت گذارىها در گذر زمان منتهى شد.
بررسى این واقعیت را با مطالعه پاره اى از روایات نبوى پى مى گیریم:
- "اذا رایتم اهل الریب و البدع من بعدى فاظهروا البرائة منهم(8)؛ آنگاه که بعد از من اهل ریب و بدعت را دیدید از آنها برائت جویید."
- "کل بدعه ضلاله(9)؛هر بدعت، گمراهى است."
- "من تبسم فى وجه المبتدع فقد اعان على هدم دینه(10)؛ هر کسبه چهره بدعت گذار تبسم کند، به نابود شدن دین خود کمک کرده است."
- " ... فاما الى سنه و اما الى بدعه(11)؛ ... یا به سوى سنت یا به سوى بدعت!"
- ابى الله لصاحب البدعه بالتوبه(12)؛خداوند از قبول توبه بدعت گذار ابا دارد."
ب. هشدار نسبت به دروغ بستن بر پیامبر صلی الله علیه و آله
رواج دروغ پردازى در نسبت دادن حدیث به پیامبر، خطرى اساسى در جامعه براى"سنت نبوى" محسوب مىشد و پیامبر از نقش مخرب این دروغ پردازى بر پیکره سنت کاملا آگاه بود. تلاش براى آگاه نمودن جامعه از این خطر، یکى از شگردهاى پیامبر براى حفظ و ماندگار سازى سنت بود.
در روایتى ـ که هر دو گروه امامیه و اهل سنت از پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله نقل کرده اند ـ آمده است:
"من کذب على متعم دا فلیتبوا مقعده من النار."(13)
4 ـ تکرار یک مضمون در سنت
در بسیارى از فرازهاى سنت به روایاتى برمىخوریم که حاوى مضمونى مشترک هستند؛ در این مرحله سادهترین روش این است که تعدد این روایات را ناشى از نقلهاى مختلفى که چند راوى از یک سخن پیامبر صلی الله علیه و آله داشتهاند، ارزیابى نماییم. ولى باید دانست که همه موارد تعدد روایت را نمىتوان از این سنخ به شمار آورد؛ گاه پیامبر یک سخن را در چند جا به دلیل اهمیت آن ارایه و تکرار کرده است؛ فلسفه این تکرار، ماندگار سازى سنت و مورد تغافل و نسیان قرار نگرفتن آن در مسیر پر پیچ و خمى فراروى بوده است.
براى توضیح این اصل، ابتدا باید از دو نکته اساسى غافل نماند:
الف) گاه مضمونى که تکرار مى شده، خود متضمن ترغیب به حفظ سنت بوده که در این صورت، هم مضمون حدیث و هم تکرار آن، هدف واحدى را پى مى گرفتهاند و آن ماندگارسازى است. مانند حدیث:
"من حفظ على امتى اربعین حدیثا من السنة کنت له شافعا ـ او شفیعا ـ یوم القیامه."(14)
در پارهاى از روایات، نتیجه حفظ کردن حدیث را شفاعت در روز قیامت(15)، و در پارهاى دیگر، عالم یا فقیه محشور شدن(16) و در روایت دیگر، رفتن به بهشت(17) و... معرفى شده است. که این خود مىتواند نشانهاى بر عنایت پیامبر صلی الله علیه و آله به تکرار حدیث به شمار آید.
ب) تکرار مضامین سنت گاهى از حیطه"بیان و گفتار نبوى" فراتر مىرفت و به تکرار"فعل یا رفتار نبوى" مىانجامید. در واقع پیامبر در موارد زیادى با تاکید عملى بر یک فعل"به تکرار یک مضمون در سنت" مىپرداخت. مانند آن که پیامبر، شش یا نه ماه بر در خانه على علیه السلام مىآمد و همراه با سلام کردن به اهل خانه، آیه تطهیر را تلاوت مىنمود.
5 ـ به ودیعت نهادن بخشهاى عظیمى از سنت نزد اهلبیت علیهم السلام
آنچه پیامبراکرم صلی الله علیه و آله به جامعه زمان خود ارایه داد، تمام سنت و سنت تمام عرصهها نبود. پیامبر صلی الله علیه و آله بیش و پیش از هر چیز کوشید تا احکام و مسائل فورى و ضرورى جامعه آن روز راعرضه کند و اندیشه نوین اسلامى را جایگزین خصلتهاى جاهلى نماید، خصلتهایى که بعضا جنبهاى اجتماعى و در عین حال جلوههایى از انحطاط را داشتند. از این رو سنتى را که پیامبر صلی الله علیه و آله خود مستقیما به جامعه ارایه نمود، اگر چه حجم گستردهاى را پوشش مىداد اما به یقین همه سنت نبوى نبود بلکه حضرت بخشهاى مهمى از سنت خود را به امام علىعلیه السلام سپرد تا وى و فرزندانش در گذر دهههاى بعد به تناسب ظرفیتها و قابلیتها به جامعه منتقل کنند. روایاتى که در زمینه گشوده شدن ابواب دانش توسط پیامبر صلی الله علیه و آله بر امام على علیه السلام وارد شدهاند به این حقیقت اشاره دارند. از آن جمله، این روایت که از امام على علیه السلام وارد شده است: "علمنى رسول الله صلی الله علیه و آله الف باب من العلم ی
فتح لى من کل باب الف باب."(18)