معرفی وبلاگ
این وبلاگ در خصوص سیره و شخصیت پیامبر اعظم (ص) می باشد.
صفحه ها
دسته
فیدها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 21753
تعداد نوشته ها : 18
تعداد نظرات : 3
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

الف) تلاش بنيادى به منظور احياى سنت گرايى

اهل‌بيت عليهم السلام در بخشى از تلاش‌هاى خود كوشيدند تا به تحكيم موقعيت خويش به عنوان وارثان و در اختيار دارندگان ناگفته‌هاى سنت نبوى دست بزنند. اين كوشش از آن نظر اهميت داشت كه ايجاد و تحكيم اين جايگاه به آن‌ها امكان مىداد تا به احياى سنت بهتر و موثرتر بپردازند و سنت گرايى را در انديشه رو به رشد مسلمانان نهادينه كنند بهويژه آن كه بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله و در زمان اهل‌بيت عليهم السلام نشر سنت نبوى با چالش‌هاى گوناگونى رو به رو شده بود چالش‌هايى كه از يك مشكل اساسى نشات مىگرفت و آن، تعارض بسيارى از انديشه‌هاى سنت با حكومت‌ها و نظام‌هاى سياسى حاكم بود. مقاومت حاكمان وقت با سنت گرايى، تلاش در جهت احياى سنت را در مسيرى ناهموار و ناامن قرار داده بود.


در این زمینه دو تلاش عمده را مىتوان در تاریخ اهل بیت علیهم السلام ردیابى کرد:

تلاش نخست:

تاکید فراوان بر انتساب خود به پیامبر صلی الله علیه و آلهتاریخ از سرمایه گذارى پردامنه اى خبر مىدهد که اهل‌بیت علیهم السلام با هدف برجسته کردن انتساب خود به پیامبر، به انجام رساندند. این تلاش‌ها بهویژه در قرن دوم، شدت و شتاب بیشترى به خود گرفت. محور این تلاش‌ها افزون بر اثبات جایگاه اهل بیتى به صورت عام، اثبات فرزندى خویش نسبت به پیامبر بود. براى اثبات این فرزندى، گاه به آیات قرآنى نیز تمسک مىجستند.(19)

در پى این تلاش‌ها مردم و بهویژه اصحاب اهل بیت ـ که شمارشان عظیم بود ـ هر یک از امامان را با عنوان"یابن رسول الله" خطاب مىکردند که در بسیارى از گفت و گوهایى که با امامان داشته‌اند ـ و در روایات منعکس شده ـ این حقیقت، انعکاس یافته است.

بلکه بنا به گواهى تاریخ، این انتساب پذیرش عمومى یافت چه آن که بیشتر مسلمانان حتى روساى مذاهب از اهل سنت نیز به این انتساب توجه نشان مىدادند. یکى از شواهد قابل ذکر در این زمینه را استاد ابو زهره در کتاب خود که ـ پیرامون زندگى امام صادق علیه السلام نگاشته ـ آورده است و مىگوید: ابوحنیفه در یک جلسه به امام باقرعلیه‌السلام گفت:"مکانک کما یحق لک حتى اجلس کما یحق لى، فان لک حرمه کحرمه جدک صلی الله علیه و آله فى حیاته على اصحابه"(20)؛ بنشین در مکانى که سزاوار توست تا من هم در جایى که سزاوارم هست، بنشینم . چه آن که براى تو حرمتى است همانند حرمت جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود میان اصحابش.

شاهد دیگر این که سفیان ـ یکى از عالمان اهل سنت ـ از امام صادق علیه السلام مىخواهد که براى او خطبه رسول الله صلی الله علیه و آله را در مسجد خیف حدیث کند، امام فرمود:"دعنى حتى اذهب فى حاجتى فانى قد رکبت فاذا جئت حدثتک"(21)؛ من سوار شده ام، بگذار بروم در پى کارم، هر گاه برگشتم تو را حدیث خواهم گفت." او گفت: تو را سوگند به قرابتى که با رسول خدا دارى که حدیث این خطبه را به من ارایه ده. پس حضرت فرود آمد و به او حدیث خطبه پیامبر را ارایه کرد ... .

همان طور که پیداست شواهدى از این دست، ضمن آن که از اقرار به انتساب به پیامبر حکایت مىکند، نشان مىدهد که در دید مردم آن دوران، میان دو مقوله قرابت با رسول خدا و بازگو کردن احادیث پیامبر رابطه برقرار بوده است.

در سوى دیگر این تلاش‌ها، مقاومت در برابر سلاطین اموى و عباسى و یا دست نشاندگان آن‌ها بود که مىکوشیدند تا انتساب فرزندى اهل‌بیت به پیامبر را انکار کنند.(22)

تلاش دوم:

تاکید بر وارث بودن خود نسبت به علم و سنت نبوى صلی الله علیه و آله .در این زمینه گاه به سلسله ذهبیه سندى خود که به پیامبر و خدا ختم مىشد، تکیه مىکردند و به طرح آن مىپرداختند.

در حدیثى مىخوانیم که امام صادق علیه السلام فرمود :

حدیثى حدیث ابى، و حدیث ابى حدیث جدى و حدیث جدى حدیث الحسین و حدیث الحسین حدیث الحسن و حدیث الحسن حدیث امیرالمومنین و حدیث امیرالمومنین حدیث رسول الله و حدیث رسول الله قول الله عزوجل.(23)

و در حدیث دیگرى از امام رضا علیه السلام مى خوانیم:

"ان اهل البیت یتوارث اصاغرنا عن اکابرنا القذه بالقذه."(24)

ب) صیانت از سنت، و ارایه و ترویج آن

در صحنه نشر و صیانت از حدیث، رفتار امامان را مىتوان در چند محور مشاهده کرد:

1ـ صیانت از روح و مضامین سنت

بى هیچ شبهه و تردید، تحریف مضامین سنت و نیز از بین رفتن جهت گیرىهایى که سنت براى خود انتخاب کرده است، به مراتب وضعیتى وخیم‌تر از گم شدن یا از بین رفتن الفاظ و واژه‌هاى روایات دارد؛ چرا که در مورد دوم، این احتمال وجود دارد که مضامین سنت ـ هر چند جداى از واژگان خود و بیشتر به صورت رفتارها و سیره‌هایى میان متشرعان ـ در جامعه به حیات خویش ادامه دهند ولى در حالت اول روایات خود به ابزارهایى بر ضد خویش بدل مىشوند و بى آن که زنگ خطرى را به صدا درآورند، بنیان‌هاى سنت را مىخشکانند.

"ان فینا اهل‌بیت فى کل خلف عدو لاینفون عنه تحریف الغالین و انتحال المبطلین و تاویل الجاهلین."(25)

2 ـ نشر سنت

نشر و طرح ناگفته‌هاى احادیث نبوى بخشى از تلاش گسترده امامان بود. در این میان امام صادق علیه السلام فرصتى فراخ تر از سایر امامان یافت. شمار محدثان از آن حضرت به هزاران نفر مىرسید. در دوران حضرت، عبارت"قال رسول الله" به عبارتى مانوس و آهنگى آشنا براى شاگردان مدرسه اهل‌بیت در آمده بود و در هر محفل علمى قال رسول الله را به نقل از امام جعفر صادق علیه السلام بر سر زبان تکرار مىکردند. جامعه آن روز با چشمه‌هاى جدیدى از احادیث نبوى آشنا مىشد و براى اولین بار روایت‌هایى که از گذر امامان پیشین اهل‌بیت به امام باقر و امام صادق علیهماالسلام رسیده بود، دریافت مىکرد. ارایه بخش‌هاى ناگفته نبوى ـ که تا آن روز نزد اهل‌بیت ذخیره شده بود ـ تحولى چشمگیر و شیرین بود که بازتاب و شعاع آن، ـ بنا بر شواهد تاریخى ـ حتى جامعه اهل سنت را نیز فرا گرفت. اگر تعصب، محدثانى را که در قرن سوم به بعد به جمع و تدوین روایات همت گماشتند، به حال خود مىگذاشت این دسته از روایات نبوى در کتاب‌هاى اهل سنت نیز انعکاس مىیافت.

3 ـ ایستادگى در برابر جریان کاستن از سنت

اندیشه فقهى اهل سنت در قرن دوم به دو مکتب حدیث گراى حجاز و مکتب راىگراى عراق تقسیم مىشد.بخشى از راى گرایان را ابوحنیفه و پیروان فکرى او تشکیل مىدادند. آن‌ها کاربردى گسترده براى قیاس قایل بودند به نحوى که گاه با گردن نهادن بر لوازم این کاربرد گسترده، به نفى احادیث نبوى مىپرداختند. اوزاعى یکى از عالمان زیر مجموعه مکتب راى است، وى در نقد ابوحنیفه مىگوید: ما بر او خورده نمىگیریم که چرا به راى عمل مىکند بلکه بر او خورده مىگیریم که چرا به خاطر راى"احادیث" را کنار مىگذارد!

نکته این جاست که امام باقر و امام صادق علیهماالسلام با آن که در حجاز بودند و قاعدتا قبل از هر چیز باید نقاط تقابل و افتراق مکتب خود را با مکتب حجاز ارایه و برجسته کنند، کوشیدند تا مرزهاى تقابل مکتب خود را با راىگرایانى که در عراق فعال بودند پررنگ نمایند با آن که اولا: ابعاد و مراتب شاگردى راىگرایان نزد اهل بیت علیهم السلام بیشتر بود و به این شاگردى نیز اشاره مىکردند و ثانیا: آن‌ها مدعى بودند که مکتب فقهى آنان در نهایت از طریق ابن مسعود به امام على علیه السلام مىرسد. علت آن بود که مکتب راى ـ بهویژه شاخه ابوحنیفه ـ با تکیه بر راى آشکارا پاره‌اى از روایات را کنار مىنهاد و کاستن از سنت را به صورت نهادینه شده پیش مىبرد.

4 ـ ایستادگى در برابر افزودن بر سنت و بدعت گذارى

روایات زیر شاهدى بر ایستادگى امامان علیهم السلام در برابر بدعت گذارى است:

شخصى از امام علىعلیه السلام پیرامون سنت و بدعت سوال کرد، امام علیه السلام فرمود:"اما السنه فسنه رسول الله صلی الله علیه و آله و اما البدعه فما خالفها"(26)؛سنت عبارت از سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله مىباشد و بدعت عبارت از آنچه که با سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مخالفت برخیزد.

و نیز فرمود:

"ما احدثت بدعه الا ترک بها سنه (27)؛ بدعتى پدید نیامد مگر آن که توسط آن سنتى ترک شد."

ـ امام باقرعلیه السلام فرمود:

"ادنى الشرک ان یبتدع الرجل رایا فیحب علیه و یبغض (28)؛ کم‌ترین درجه شرک این است که شخص رایى را بدعت گذارد."

يکشنبه 1391/10/3 11:57
X